مادر چهار شهید، شهیدان احمد ، علی ،یونس و محمد جواد نیا
تو را در خاطرم می جویمت
شاعر: کمال
به یاد مادران چشم به راه
تو را در خاطرم میجویمت پیدا كنم هر شب
شبِ بیخواب خود، با منظرت زیبا كنم هر شب
نمیدانم مرا، کوته دمی آیا، درین بیانتها گیتی
کسی بیند چرا من تا سحر غوغا کنم هر شب؟
به راهی که شب آخر گذر دادند ترا از من
هزاران ره ، مسیر آمد و شدها کنم هر شب
نبینی از نفیر من برون ریزد درون تیرهام آیا؟
که رنگی از سیاهی بر تن دنیا کنم هر شب
مرا امید اینکه یک نظر غرقت شود چشمم
نمیدانی چهسان با دلهره فردا كنم هر شب
ترا هرروز کمال این انتظار فرسود و پیرت کرد
و لیکن قامت فرتوت خود حاشا كنم هر شب
شاعر: کمال
تو را در خاطرم می جویمت
شاعر: کمال
تو را در خاطرم میجویمت پیدا كنم هر شب
شبِ بیخواب خود، با منظرت زیبا كنم هر شب
نمیدانم مرا، کوته دمی آیا، درین بیانتها گیتی
کسی بیند چرا من تا سحر غوغا کنم هر شب؟
به راهی که شب آخر گذر دادند ترا از من
هزاران ره ، مسیر آمد و شدها کنم هر شب
نبینی از نفیر من برون ریزد درون تیرهام آیا؟
که رنگی از سیاهی بر تن دنیا کنم هر شب
مرا امید اینکه یک نظر غرقت شود چشمم
نمیدانی چهسان با دلهره فردا كنم هر شب
ترا هرروز کمال این انتظار فرسود و پیرت کرد
و لیکن قامت فرتوت خود حاشا كنم هر شب
شاعر: کمال
نویسنده: سیدمحمدمهدی حسینی وفامهر
از محمد، آن نو جوان 16 ساله یاد کردی از او برایت بگویم .
او درهمان شانزده سالگی بر اثر بیماری لاعلاج به سوی خالق اش شتافت. او در مدت ده ماهی که بیمار بود بسار رنج برد. نزدیکان وی (دور و نزدیک) به ویژه والدین اش نذر و نیاز های زیادی برای بهبودی اش داشتند به گونه ای که این دعاها و مناجات آنان را به خدا نزدیک تر نموده بود.
جسم محمد نو جوان بر اثر بیماری بسیار ضعیف و نحیف شده بود و سه روز آخر زندگی اش اگر چشمانش را می بست باز می دید. او دیگر از رنج بیماری به ستوه آمد و رضایت به مرگ داد و پس از سه روز از این درخواست دعایش مستجاب گشت و جهان های ما فوق را تجربه کرد.
همه در حیرت که چرا نذر و نیازها و توسلات به نتیجه نرسید و محمد نوجوان ناباورانه از نزد آنان پر کشید تا آن که به خواب دائی آمده و می گوید. "شما این همه نذر کردید به جز یک نذر که اگر می شد من زنده می ماندم و آن این که نذر می شد که به زوار کربلا در کربلا آب دهید."
شهید منصور عبدالهی
هفتم تیر ماه سالروز شهادت حاج بابا قزلسفلو
شهید حاج بابا قزلسفلو
تاریخ شهادت: 07 / 04 / 1366
نویسنده خاطرات:
گوشهای از خاطرات یک رزمنده نوجوان ... و چون رضایت نداشت نامی از او به میان آید، لذا نام وی در اصل خاطرات به اسم « او » درج شده است.
او شهید حاج بابا را تنها در جبهه دید چه در آن روزهای گرم بهاری در منطقه ی گرمسیر و چه در همان فصل در منطقه ی سردسیر.
گرچه حاج بابا را در آن ایام یک هفته بیش تر ندید، زیرا پس از آن شهید حاج بابا به مأموریت جنگی در منطقه ی سردسیر رفت، اما همو بود که در اولین روزهای ورود او و دوستانش هر روز عصر میآمد و خبری از آن افراد تازه ورود کرده میستاند و با سخنان جالب و شیرین اش آنان را سرگرم کرده و مجذوب خود مینمود.
او وقتی به منطقه ی سردسیر رفت، حاج بابا را نیز در آنجا دیدار نمود و ساعتها با هم همکلام شدند، اما پس از چهار روز دیگر این حاج بابا بود که در عملیات نصر 4 به سایر شهدا پیوست و این چنین بود برای بار دیگر دوران کوتاه یک دوستی به پایان رسید.
شهید حاج بابا قزلسفلو
گلستان - شهرستان مینودشت
نام پدر : ولی تاریخ تولد : 1346
تاریخ شهادت : 07 / 04 / 1366
محل شهادت :ماووت
از آن سفر کرده در بهاران جویا شدی ، ص98
نویسنده: سید محمد مهدی حسینی ( وفامهر )
سرویس فرهنگی نیلکوه:
شهرستان گالیکش 22 شهید دانشآموز تقدیم انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کرده است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی نیلکوه: در ذیل تصاویر 22 شهید دانشآموز هشت سال دفاع مقدس شهرستان گالیکش همراه با محل تولد، تاریخ تولد، تاریخ و محل شهادت، مقطع تحصیلی در دسترس خوانندگان عزیز قرار گرفته است.
شهید علی آزادیخواه، فرزند محمد، تاریخ تولد یک اردیبهشتماه سال 49، 18 اسفندماه سال 61 در منطقه سردشت به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید حسینعلی اولادی، فرزند برات علی، تاریخ تولد 6 اردیبهشتماه سال 50، 17 آبان ماه سال 67 در منطقه مریوان به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید امیر تمرتاش، فرزند نوروز علی، تاریخ تولد 18 فروردینماه سال 51، 2 مردادماه سال 67 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید علی صباغیان، فرزند حضرت، تاریخ تولد 2 مردادماه سال 46، 9 اردیبهشتماه سال 65 در منطقه فاو به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی راهنمایی.
شهید ابراهیم قدیمی، فرزند حسنعلی، تاریخ تولد 3 مردادماه سال 46، 5 دیماه سال 65 در منطقه شلمچه درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید رضا خسروی، فرزند حسن، تاریخ تولد یکم مهرماه سال 1350 ، یکم تیرماه سال 66 در منطقه ماووت به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید سید حسین موسوی، فرزند میرولی، تاریخ تولد یک مردادماه سال 44، 4 اردیبهشت ماه سال 64 در منطقه مجنون به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی راهنمایی.
شهید اسماعیل قاضوی، فرزند طاهر، تاریخ تولد 2 خردادماه سال 44، 15 تیرماه سال 60 در منطقه جزیره مینو به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید علیاکبر وزیری، فرزند عباس، تاریخ تولد یک خردادماه سال 48، ده مردادماه سال 62 در منطقه جفیر به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی راهنمایی.
شهید عبدالله عرب، فرزند عینالله، تاریخ تولد یک فروردینماه سال 48، 10 مردادماه سال 62 در منطقه مهران به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی راهنمایی.
شهید محمد غلامی، فرزند ابراهیم، تاریخ تولد یک مردادماه سال 46، یک بهمنماه سال 65 در منطقه پاسگاه زید به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید صادق عرب، فرزند حسینعلی، تاریخ تولد یک آذرماه سال 45، 5 آبان ماه سال 61 در منطقه سردشت به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی راهنمایی.
شهید مشهد قلی دوزینی، فرزند علیاکبر، تاریخ تولد یک خردادماه سال 47، 12 بهمن ماه سال 65 در منطقه فاو به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید سید قاسم حسینی پور، فرزند میر موسی، تاریخ تولد یک شهریورماه سال 48، 23 بهمن ماه سال 64 در منطقه فاو به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید علی جهانی، فرزند عباس، تاریخ تولد 5 تیرماه سال 48، 5 بهمنماه سال 65 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید علیرضا جان آبادی، فرزند ملک داد، تاریخ تولد یک مردادماه سال 48، 4 دی ماه سال 65 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید غلامرضا پیاده کوهسار، فرزند علیاکبر، تاریخ تولد یک خردادماه سال 46، 19 مردادماه سال 65 در منطقه دزفول به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید مصیب پیری، فرزند میرعلی، تاریخ تولد 16 خردادماه سال 46، 4 دیماه سال 65 در منطقه ام الرساس به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید رضا قلی زاده، فرزند حیدر علی، تاریخ تولد 3 خردادماه سال 50، 28 فروردینماه سال 68 در منطقه فاو به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید حضرت سنجوینی، فرزند حسن، تاریخ تولد یک فروردینماه سال 47، 10 مردادماه سال 62 در منطقه جفیر به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید موسی سلیمانی، فرزند عباسعلی، تاریخ تولد یک فروردینماه سال 47، 17 آذرماه سال 62 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
شهید علیاکبر تمرتاش، فرزند ......، تاریخ تولد 15 اردیبهشتماه سال 48، یک شهریورماه سال 66 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمده است، مقطع تحصیلی دبیرستان.
یکم تیر ماه سالروز شهادت شهید رضا خسروی
شهید رضا خسروی
تاریخ شهادت: 01 / 04 / 1366
نویسنده خاطرات:
گوشهای از خاطرات یک رزمنده نوجوان ... و چون رضایت نداشت نامی از او به میان آید، لذا نام وی در اصل خاطرات به اسم « او » درج شده است.
رضا فعال و پرتلاش و دانش آموز دوره ی دبیرستان بود و در منطقه ی عملیاتی شهر ماووت و در عملیات نصر 4 در یک رویاروئی شدید با دشمن توسط نیروهای بعثی عراق به شهادت رسید.
رضا در ایام آموزش رزمی همدورهاش بود، او فقط یکبار در منطقه جنگی آن شهید را در حال ساختن سنگر انفرادی دیده بود، زیرا رضا نیروی گردان دیگری بود و همین باعث بود که همدیگر را کمتر دیدار نمایند.
شهید رضا خسروی
شهرستان : گلستان - شهرستان گالیکش
تاریخ شهادت : 01 / 04 / 1366
محل شهادت : ماووت
از آن سفر کرده در بهاران جویا شدی ، ص98
نویسنده: سید محمد مهدی حسینی وفامهرشهید رحیم صادقی فر
تاریخ شهادت: 27 / 03 / 1366
نویسنده خاطرات:
گوشهای از خاطرات یک رزمنده نوجوان ... و چون رضایت نداشت نامی از او به میان آید، لذا نام وی در اصل خاطرات به اسم « او » درج شده است.
...او به جبهه جنگ رفت و سختیها و مشقتهای جنگ را از نزدیک تجربه کرد. در یک روز غروب [27خرداد 1366 منطقه عملیاتی شهر ماووت، سلیمانیه عراق] در حین جارو کردن چادر، در حالی که هوا رو به تاریکی میرفت و باد ملایمی میوزید، از پشت سرش صدای سلامی شنید. برگشت دوستش محمد را دید، سلامش را پاسخ گفت و از خوشحالی جارو را پرت نمود. این در حالی بود که آنها صبح به وقت جا به جایی همدیگر را دیده بودند. یعنی او پس از شانزده روز از خط مقدم برگشت و محمد به جای او در خط مقدم استقرار یافت.
اما محمد آن محمد مسرور که صبح همان روز دیده بود، نبود. بی درنگ پرسید: چه شد که آمدی؟ محمد گفت: برویم آن کنار برایت بگویم. با محمد بیرون چادر رفتند، محمد در حالی که بسیار ناراحت و غمگین بود، لب به سخن گشود و گفت، در سنگر امداد بودیم که با بیسیم اطلاع دادند در موقعیت ابراهیم دو مجروح سخت است، فوراً برای امداد این مجروحان نیرو بفرستید. محمد درحالی بغض گلویش را فشرده بود، اضافه نمود، با یک راننده آمبولانس سریعاً حرکت کردیم تا به موقعیت ابراهیم رسیدیم. جوانی گفت "اینها هر دو شهید شدند". جوان پس از اینکه دانست من اهل کجایم گفت، یکی از شهید شدگان همشهری شماست.
در این لحظه او از محمد پرسید: چه کسی شهید شده آیا من میشناسم؟ محمد گفت: صبر کن برایت میگویم. او حساس شده بود و در این فکر بود چه کسی شهید شده است که محمد گفت، داخل سنگر شدم، دیدم دو نفر شهید شدهاند که یکی "رحیم" بود.
با تعجب گفت: " رحیم، رحیم صادقی فر "
محمد گفت: " بله " صادقی فر بود"
مجدد گفت: " صادقی فر بود."
محمد گفت: " بله صادقی فر بود."
او در حالی که بغض گلویش را به شدت فشرده بود گفت: " الله الله الله، رحیم شهید شد."
محمد دوباره گفت " بله رحیم شهید شد."
شهید رحیم صادقی فر
او رحیم را در همان جبهه شناخت. آشناییاش با رحیم زیاد طولانی نبود. او رحیم را میدید چگونه نماز به جا میآورد.
رحیم پس از نماز دعا و مناجاتش طولانی بود. گرچه صبر میکرد تا راز و نیازهای رحیم تمام شود، ولی دیگر صبرش طاق میشد.
گرچه این روزهای با هم بودن بیش از ده روز طول نکشید، ولی او هرگز موفق نشد که صبر کند و ببیند رحیم چه وقت مناجاتش به اتمام میرسد.
او فقط دانسته بود که رحیم برادر کوچکی دارد و به وی بسیار علاقمند است. پس از آن ده روز، سیوچهار روز بعد خبر شهادت رحیم را شنید و این چنین بود که دوران کوتاه یک دوستی به پایان رسید.
در راه عقیده جــان خود باخــت شهید
رفـت و به هر آنچه بود مقصود رسید
چون مرغ قفس که شوق آزادی داشت
پـرواز نمــود و زین ســـرا پرده رهیـــد
شهید رحیم صادقی فر
نام پدر : ابراهیم
گلستان - مینودشت
تاریخ تولد : 1351شهید ابوالقاسم عرب گلو
شهید ابوالقاسم عربگلو
تاریخ شهادت: 07 / 02 / 1366
ابوالقاسم تنها پس از ده روز توقف در منطقه ی جنگی [چند روز پس از عملیات کربلای 10 در منطقه ی عملیاتی شهر ماووت] به شهادت رسید.
او خواهر و خواهرزاده ی ابوالقاسم را به هنگام بدرقه ی رزمندگان توسط مردم، دیده بود که برای بدرقه و خداحافظی با ابوالقاسم آمده بودند.
ابوالقاسم خواهرزاده ی کوچک اش را در بغل گرفته بود و گاهی دستان کوچک او را در دستان خود گرفته و در کنار هم قدم میزدند که لحظهای دیدنی را بوجود آورده بودند. در آن روز چه کسی فکر میکرد که ابوالقاسم بعد از دو هفته به شهادت می رسد.
او با ابوالقاسم در روزهای آموزش رزمی همدوره بود. آن دو در دوران آموزش با هم در کنار هم بوده و در آن روزها نیز یک بار با هم به شهر خودشان هم سفر شده بودند.
شهید ابوالقاسم عربگلو
گلستان - شهرستان گالیکش
تاریخ شهادت : 07 / 02 / 1366
محل شهادت : ماووت
از آن سفر کرده در بهاران جویا شدی ، ص 99
بخشی از وصیت نامه ی
شهید علی اصغر رضائی
با درود بیکران به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران "امام خمینی" که با نهضت اش ما را از خواب غفلت بیدار کرد و دوباره به اسلام جان تازه ای داد و اسلام را دوباره زنده کرد و درود بر تمام روحانیت مبارز و پیرو خط امام به خصوص یاران امام که در هر تظاهراتی در جلوی صف های راهپیمایی می ایستند و از جان خود مایه می گذارند تا اسلام زنده نگه داشته شود.
من با صدای هل من ناصرینصرنی حسین زمان که گفت: آیا کسی هست که من و اسلام را یاری کند و ما جوانان ایران به ندای او لبیک گفتیم "بله ما جوانان مسلمان ایرانی هستیم که به هل من ناصر ینصرنی شما لبیک بگوییم "و همین ندای حسین زمان باعث شد که ما به جبهه های جنگ روانه شویم ... وقتی رهبر عزیزمان گفت من هم دوست دارم با شما جوانان به جبهه های جنگ بیایم و من مثل شما جوانان بجنگم و مثل شما شهید شوم و ما هم به امام عزیز می گوییم که ای امام مگر ما جوانان مرده ایم که شما به جبهه ها بیایید و می گوییم ای امام پیام از تو خون از ما و می گوییم ای امام اسلام از این که این جوانان مسلمان و رشیدی را دارد افتخار می کند و شما هم باید افتخار کنید و به خود ببالید.
ای امام به خدا سوگند ما جوانان مسلمان اگر هزاران بار به خون بغلتیم و خداوند دوباره به ما جان دهد باز برای اسلام و قرآن و در راه خدا و راه تو که همان راه خدا و اسلام و انبیا و امامانمان هست علیه کفر جنگ خواهیم کرد تا بار دیگر شهید شویم ولی در بستر نمیریم.
چون این سخن را امام علی فرموده هست: "هزار بار به خون غلتیدن بهتراست در بستر مردن" و ما هم پیرو آن امام همام هستیم.
از والدینم می خواهم که اگر ان شاءالله شهید شدم برایم قطره ای اشک نریزند چون از این اشک ریختن ها دشمن سوء استفاده می کند؛ زیرا کسی که خودش به پیشوار مرگ می رود و خود مرگ را انتخاب می کند که گریه ندارد. گریه را باید برای کسی کرد که مرگ به سراغ او می آید و جان او را می گیرد، گریه را باید برای کسی کرد که از مرگ می ترسد.
من از پدر و مادرم و تمام همسایگان و ملت ایران می خواهم که اگر رفتار ناپسند و ناخوشایندی از من دیده اند مرا ببخشند. من از پدر و مادرم می خواهم که مرا حلال کنند و مرا ببخشند. از والدینم و برادر و خواهرم می خواهم هم چون کوه استوار در برابر مشکلات و هم چون شیر درنده و تیغ برنده در مقابل دشمنان اسلام و دشمنان امام باشند و هیچ وقت امام را تنها نگذارند.
من از امام جمعه شهرمان گرگان می خواهم که هر موقع با امام (خمینی) ملاقات کرد ، سلام من سرباز کوچک را به امام عزیزم برساند. من خیلی دوست داشتم که با امام ملاقات کنم.
امیدوارم پدر و مادرم مرا حلال کنند و امیدوارم که خداوند این خون ناقابل مرا به بزرگی خودش قبول کند.
علی اصغر رضایی
02 / 10 / 1360
تشییع پیکر دو شهید افغانی مدافع حرم در سمنان
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا،
مراسم تشییع پیکر شهیدان مصطفی کریمی و سیدمحمدمهدی حسینی از مدافعان حرم حضرت زینب (س)،با حضور مردم و مسئولان امروز بعد از نمازجمعه سمنان تشییع شد.
نذر شهید عبدالله هلاکو
شهید عبدالله هلاکو ( عبدالله پهلوان ) در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ نذر کرده بود که اگر امام خمینی به سلامت از هواپیما فرود آید ، گاوش را قربانی کند. او وقتی فرود آمدن امام را از رادیو شنید بی معطلی گاو خود را ذبح کرد و گوشت آن را درمیان مردم تقسیم نمود.
او حتی برای پیروزی انقلاب اسلامی ایران نذر نموده بود که ان شاءالله انقلاب اسلامی ایران پیروز شود گوساله ماده گاو خود را نیز در راه خدا قربانی کند و در محل تقسیم نماید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی او آن گوساله نذر کرده را برای همین منظور نگهداری کرد تا آن که جنگ تحمیلی آغاز گردید. برخی به او گفتند گاو خود را نکشد و بهای آن را برای جنگ زدگان یا بازسازی مناطق جنگی بفرستد. عده ای نیز پیشنهاد دادند برای مسجد در حال ساخت محل صرف نماید.
آن شهید بزرگوار برای صحت این که آیا مورد نذر را در این امور می تواند به جا آورد به نزد روحانی محل حجت الاسلام والمسلمین حاج سید مصطفی حسینی ( ره ) سردفتر ازدواج شهر مینودشت مراجعه نمود. آن روحانی والامقام برای دریافت پاسخ صحیح از حضرت امام خمینی ( قدس سره ) به شرح زیر استفتاء می کند:
بسمه تعالی
محضر مبارک مرجع و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی ، مدظله العالی
محترماً عرض می شود شخصی به نام عبدالله هلاکو ساکن روستای چمانی علیای مینودشت راجع به پیروزی انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری امام ، گوساله ماده گاو خود را اوائل انقلاب نذر کرده که ان شاءالله انقلاب اسلامی ایران پیروز شود ، ماده گاو را در راه خدا بکشد و در محل تقسیم نماید.آیا در حال حاضر می تواند از کشتن صرف نظر [کرده] و قیمت آن را برای جنگ زدگان و یا بازسازی مناطق جنگی و یا مسجدی در محل در دست ساختمان است صرف و خرج نماید یا خیر؟ لطفا نظر مبارک را مرقوم فرمايید.
جعلت فداک
سید مصطفی حسینی
19 / 08 / 1361
پاسخ استفتاء:
بسمه تعالی
اگر به وقت نذر صیغه مخصوص به نذر را نخوانده است وفای به آن واجب نیست و اختیار با خود اوست.
زندگینامه
حاج سید مصطفی حسینی
حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید مصطفی حسینی [فرزند فاضل عالم عظیم الشان مرحوم حضرت حجت الاسلام والمسلمین السید اسمعیل الحسینی الجرجانی قدس الله روحه] عالمی وارسته از روحانیون متدین باتقوا بسیار محبوب و مورد مقبول مردم و از شخصیت های طراز اول ، سردفتر ازدواج شماره 39 ، امام جماعت مسجد حضرت ابوالفضل(ع) ، عضو هیئت مدیره و مؤسسین صندوق قرض الحسنه جوادالائمه شهرستان مینودشت که به حق از وارستگانی است که شخصیت عرفانی و دوست داشتنی او بر همگان مبرهن و آشکار است. او که اگر بخواهیم در باره اش بنویسیم در این مختصر نگنجد.
پس ازتنظیم این مطالب و قبل از نوشتن در این صفحه در مورخ 11-6-1391 درسن 77 سالگی پس از عمری اطاعت الهی و خدمت خلق بعد از اقامه نماز در سحرگاه این عالم وارسته و محبوب دعوت حق را لبیک گفت.
سزاوار است در این نوشته کوتاه از حضور حماسی وصف ناپذیر امت وفادار به دین اسلام و خدمتگزاران به امت محمد(صلی الله علیه وآله) به ویژه روحانیت عامل ، متقی و همواره به یاد خدا که نگریستن به چهره آنان انسان را به یاد خدا و معاد فرا می خواند که در بدرقه این عالم ربانی همه اقشار از زن و مرد در فراقش ماتم زده او را تا جایگاه ابدیش همراهی کردند و در تمام مراسمات حضور تحسین بر انگیز وتقدیرآمیز از خود نشان دادند و نیز از اصحاب نماز جمعه _ که به حق آن عالم وارسته یکی از مصادیق واقعی اقامه کننده نماز بود _ قدردانی شود. پروردگارا ما را در قدر دانی از این امت وفادار لایق فرما.
شاعر توانای مینودشت جناب آقای محمد تقی قزل سفلی درباره او چنین سرود:
نسیم خاطره ها را گذاشتی و گذشتی / و نسل تازه ای از عشق کاشتی و گذشتی
کدام باور خاکی قبول می کند این را / که دست مهر چو خورشید داشتی و گذشتی
و نیز این شاعر توانا چنین سرود:
از نسیم صلوات تو سحر عزت داشت/ بوی تقوای تو عطری چو دم بهجت(1)داشت
ماه در آینه چشم تو تا می چرخید / پیش گردونه این چرخ کمی حرمت داشت
دیگری در وصف اش چنین نوشت:
"دریغ و افسوس ، چه اندک زمانی در این هستی فانی توقف داشتی ، اندرین دوران وامصیبت های این بشر زندگی کننده در آخرالزمان. راستی! چه با صفا و چه با روحیه عرفانی دعوت الهی را به اجابت پذیرا گشتی. پس از تو ما مرشد و مرادمان را که قرار دهیم ؛ زیرا تو خضر راه بودی ولی هرگز در اندیشه داشتن مرید و پیرو نبودی. تو خود مریدانت را در دعاهای سحرگاهانت بر می گزیدی. پس وای بر آن مریدانی که در ادعیه و مناجات سحرگاهانت آنان را در پناه حق قرار می دادی. اکنون آنان بدون خضری که خود نمی دانستند که دارای خضرند ، چه باید کنند."
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1)منظورشاعر آیت الله العظمی بهجت می باشد.
شهید رحیم صادقی فر
از وصیت نامه شهید حسینعلی کرامتلو
اما سخنی با خانواده ام :
سلام علیکم بر پدر و مادر و خواهر و برادران ،
سلام بر مادر عزیز و خوبم . توئی که در بزرگ کردنم زحمات زیادی کشیدی و من نتوانستم برای آن همه زحمات تو ، کاری انجام دهم .
امیدوارم مرا عفو کنید در عوض در قیامت رو سفید می باشید.
[مادرم ] وقتی خبر شهادت فرزندت را شنیدی هیچ گونه ناراحت نباش ، بلکه خوشحال باش که یک فرزندت را فدای اسلام و قرآن نمودی ؛ زیرا اسلام به خون فرزندان رشد می کند. وقتی می خواهی گریه بر فرزندت کنی به یاد امام حسین و علی اصغر و عباس علمدار باش و برای آنان گریه کن بالاخره شما یک فرزند خود را که امانت خدا است به او سپردید.
در روز سوم و هفتم با شیرینی و شربت از مردم استقبال کنید .